بی سر پناه


کشف جسد حسین پناهی در سر پناه تنهائیش ، اول صبحی بد جوری دلم رو چنگ زد... آدم تنهای بی همراهی که همراهش! خاموش بوده و حتی به فرزندانش هم پاسخی نمی داده... چهار روز در بی خبری دیگران، نقش یک مُرده رو تو اتاقش بدون تماشاگر بازی کرد و روز آخر، خبر اول خبرگزاریها شد... معمولا نقشهائی که به آنها جان میداد، همیشه یک جوری حس و حال داشتند و فقط آخرین نقشش بی جان از آب دراومد... ۴۸ سالگی رو بازی کرد و در پایان برای نقش اول نمایش مرگ انتخاب شد... شاید اینگونه از تنهائی درآمد، ....روحش شاد
نظرات 7 + ارسال نظر
یاسر 19 مرداد 1383 ساعت 02:18 ب.ظ http://manofereshte.blogsky.com

روحش شاد... تونستی سر بزن اینورا ...

نگار 19 مرداد 1383 ساعت 04:55 ب.ظ

این بهترین نقشی بود که بازی کرد طبیعی ترین نقشی که تنهاییش رو به تصویر کشید نمایشنامه نویس کم کم برای ما هم پیس مینویسه منتظریم

م ر ی م 20 مرداد 1383 ساعت 12:27 ب.ظ http://shodan.blogsky.com

گر چه بعضی ها می گویند ... ما همه بازیگریم در صحنه ی نمایش زندگی .... اما من باور ندارم که ما بازیگریم شاید به تناسب موقعیتهای اجتماعی نقابهای متفاوت بزنیم و نقشهای متفاوت اجتماعی را بازی کنیم و شاید کسی موفق تر در ایفای نقش اجتماعی باشد که بتواند این تفکیک نقشها را بهتر بازی کند . اما ما در تنهایی خویش دیگر بازی نمی کنیم ... و من همیشه احساس می کردم حسین پناهی در پس نقشی که بازی می کند تفکری دارد که آن را باور دارد و او باورهایش را همراه با تماشاچیان زندگی می کرد ... مرگش نیز به شیوه ی خودش بود ......
راستی ، علت مرگ مشخص شده ؟؟؟

قاصدک 21 مرداد 1383 ساعت 01:07 ق.ظ http://636.blogsky.com

آره ، دلم خیلی سوخت.
روحش شاد.
قربانت قاصدک.

آرتمیس 24 مرداد 1383 ساعت 01:06 ب.ظ http://rahro53.persianblog.com/

سلام رفیق ممنون از این که به من سر میزنی .فکر می کردم از شعر نو اونم با این قالب بی در و پیکر و ازاد که من می نویسم خوشت نمی آد ... مرگ هم خودش یه قسمت از زنگیه میگن آخرشه !! در مورد مطلب قبلیت میدونی چرا آدم تجربه تلخ رو دوباره تکرار می کنه چون عوض نمی شه اون چیزی که طبع و سرشت اصلی آدمه و معرف شخصیت اونه خیلی سخت تکون می خوره و عوض میشه ... همه همین جورن چون آدم بعد از یه مدتی از خودش خوشش می آد قربون خودش می ره و سعی می کنه از اشتباهات خودش چشم پوشی کنه آدمه دیگه خیلی غریبه !! البته اینا که میگم صد در صد نیست ولی معمولا این جوریه ...

نگار جون 24 مرداد 1383 ساعت 03:25 ب.ظ

بازم که بروز نمیکنی تنبل شدی یا بی حوصله یا...........

شهرام 25 مرداد 1383 ساعت 12:26 ق.ظ http://shimbal.blogspot.com

این ور دنیا کم دل آدم می گیره اینم اضافه شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد