به یاد دکتر سید حسن حسینی

....
چه خوش است در فراقی ، همه عمر صبر کردن
به امید آنکه روزی ، به کف اوفـتـد وصــالی ....
....
سخت است ، در فراق یار نوشتن ، از خزانی به بهار آمدن ، بازگشتن ... 
یار ، همراه ، از جنس بهار ، به رنگ بهشت ، مسافر نوروزی سرنوشت ....
مسافری آشنا ، نشانی کوی جانان در دست ، گوئی به میهمانی میرفت ....  
به استقبالش آمده بودند ، خلوتیان شب بیدار ، عاشقان جلوه یار ، بیقرار ، بیقرار ....
گل ریزانی بود ، آشنایان قدیمی ، بیدلان ، او به وصال قدیمی ترین آشنا آمده بود ....
نشانی درست بود ........ 
شاعر در پیوندی همیشگی با بهار ، غزل می سرود .....
زمزمه میکرد ، ترانه می خواند ، به تنها آرزویش رسیده بود ....
سفره ای گسترده بودند ،  بزمی بود ....
هفت سین عشق با سید کامل شده بود ....
....
فراق ، درد عشق ، آرزویی همیشه در سینه ، رسیدن به یاری دیرینه ....
شب ، چشمانی خسته ، دلی بی تاب ، قطره اشکی در اندیشه سیلاب .....   
 ....                                                       ....
چه خوش از بهار گفتی و به نو بهار خفتی           غم خود به سینه بردی و به گوش یار گفتی 
 

نظرات 2 + ارسال نظر
آیه‌های زمینی 15 فروردین 1383 ساعت 05:16 ب.ظ http://aiehaiezamini.blogsky.com


دیر به دیر می‌آیی و با اخبار تلخ


کایسا 16 فروردین 1383 ساعت 12:37 ب.ظ http://www.mofsed.persianblog.com

سلام
موافقی تبادل لینک داشته باشیم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد