ماه بر زمین

ابو دردا از یاران علی (‌ع ) است ،  در باره چیزی که به چشم دیده سخن می گوید :
از نزدیک باغی ساکت و آرام می گذشتم ، آفتاب رفته بود و هوا تاریک می شد ...
آوازی اندوهگین شنیدم .... صدای ناله ای دردناک ...... ترسیده بودم ...
 لرزشی وجودم را فرا گرفت ، نزدیک رفتم ، وای خدایا ،،، چه می دیدم !!.... مولایم علی ( ع ) بر زمین افتاده بود . یا علی ، ‌یا علی .... یا مولااااااااااااا ..........
 هرچه صدایش می کردم هیچ پاسخی نمی شنیدم ... خم شدم ، صورت چون ماه را دیدم ،‌ گوئی سالهاست جان در بدن ندارد . او مرده بود ...!! ماه بر زمین بود ...
تاب و آرام نداشتم ، به پهنای صورت اشک می ریختم . علی ( ع ) جان به جان آفرین تسلیم کرده بود ! ... بر سر و صورت می زدم و گریه می کردم ... ای خداااااااااا .......

ز دوریِ تو نَمُردَم ، چه لافِ مِهر زَنم          که خاک بر سر من باد و مهربانی من !

چاره ای نداشتم ، با سرعت سوی خانه فاطمه (س) می دویدم ، ... چگونه این خبر را بگویم ، خدایا خودت کمک کن ! .. 
فاطمه (س) با دیدن چهره من  ، مضطرب شد ....
سرآسیمه گفت : ابو دردا ، چه خبر شده ؟‌!!! چه اتفاقی افتاده ؟!!! زودتر بگو ....
گفتم : ای کاش زبانم لال می شد و این خبر را نمی آوردم ، ولی گویا راه دیگری نیست ! در راه که می آمدم مولایم علی (ع) را دیدم که بر زمین افتاده است . او جان در بدن نداشت ... او مرده بود ... ای خدا اااا.... امیرالمومنین (ع) وفات یافته است ...
از من خواست که آرام باشم و آنچه را دیده ام برایش بازگو کنم و من نیز همین کار را کردم . حالات او را گفتم و گفتم که حتی بدنش نیز سرد شده بود و هیچ حرکتی نمی کرد و دهانش خشک بود و ....
اشک در چشمان فاطمه (س) حلقه زد .. آیا خبر درگذشت همسرش را باور کرده بود ؟!!!
لحظه ای به فکر فرو رفت و سپس در حالیکه صدایش می لرزید گفت : ابو دردا ، نگران نباش !.. حال امیر المومنین (ع) خوب می شود !!. مولایت علی (ع) تقریبا هر شب و به هنگام راز و نیاز با پروردگار ، ساعتها به همین حال می افتد و دوباره به هوش می آید ... 
............................
و فردا ، ماه دوباره در آسمان بود ........
 

نظرات 9 + ارسال نظر
سعید 29 فروردین 1383 ساعت 02:55 ب.ظ http://sotedele.blogspot.com

یا علی....موفق باشی عزیزم....در پناه مولا

خادم المهدی 29 فروردین 1383 ساعت 05:15 ب.ظ http://313.blogsky.com/

سلام برشما . وب لاگ زیبا و پر باری رو دارید . ان شاء الله همیشه موفق وموید باشید . یا حق

حباب کوچک 30 فروردین 1383 ساعت 09:27 ق.ظ http://leilymadani.blogsky.com

ام م م م!

میلاد 30 فروردین 1383 ساعت 09:56 ق.ظ http://www.mantanham.blogsky.com

ردیفه ردیفه ردیفه جون داداش آخر همه باحالیایی

لیلی 30 فروردین 1383 ساعت 11:11 ق.ظ http://leilymadani.blogsky.com

اختیار دارین. مخلصین مخلصات.

حامد 30 فروردین 1383 ساعت 11:14 ق.ظ http://saial.blogsky.com

سلام
زیبا و باوقار بود . درست مثل ماه
شاد باشی

بهشت 30 فروردین 1383 ساعت 01:41 ب.ظ http://nochagh.blogsky.com

ممنون حسین جان.ممنون نازنین حسین.عالی بود. ای مه من (علی) به دستانی که برای علی(ع)بنویسد باید بوسه زنم

باران 1 اردیبهشت 1383 ساعت 04:34 ب.ظ http://shamlo.blogsky.com

آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه ی فال به نام من بیچاره زدند ...

مهدی 4 اردیبهشت 1383 ساعت 08:51 ق.ظ http://seraj1383.persianblog.com

دوست عزیز سلام . من بالاخره وارد وبلاگ شما شدم . از پیغامی که در وبلاگم گداشتی متشکرم . من لینک وبلاگت رو در وبلاگم قرار دادم . ضمناٌ من هم در قرار هستم . البته طماتن آل را نمی دانم شاید مشکل داشته باشم . لطفاٌ زمان را اعلام کن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد