شعر فارسی را به سبکهای : ۱ ) خراسانی ۲ ) عراقی ۳ ) وقوع ۴ ) هندی ۵ ) بازگشت و ... میشناسند . در هر دوره جایگاه معشوق با دوره های دیگر تفاوتهای چشمگیری دارد . در سبک خراسانی ، معشوق خریدنی است ! شاعر به گونه ای معشوق را جلوه میدهد که بسیار طبیعی به نظر میرسد . بدون تردید ، معشوق مذکر در این دوره وجود دارد ! که بعدها یکی از دلایل ناز کردن معشوق در شعر فارسی و سبب تاثیر آن در روحیه ایرانی میگردد .
آشتی کردم با یار پس از قهر دراز هم بدین شرط که با من نکند دیگر ناز
در سبک عراقی عرفان با شعر فارسی میآمیزد . شاعران عارف و عارفان شعرگو محصول این دوره هستند .. سعدی به معشوق جایگاهی استثنائی میبخشد و عاشق را در همه حال ثناگوی معشوق میداند . به بیتی از یک غزل سعدی بنگرید ...
تو خواهی آستین افشان و خواهی روی در هم کش
مگس جائی نخواهد رفتن از دکان حلوائی
در این دوره هم معشوق مونث و هم معشوق مذکر دیده میشود ولی مونث بیشتر است .
اگر دشنام فرمائی و گر نفرین ، ثناگویم جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را
در قرن نهم و دهم حکومت ایران در دست شیعیان متعصب صفویه و حکومت عثمانی سنی متعصب است . دربار هندوستان شاعران را استقبال میکند . آمیزش فرهنگ هندی و ایرانی دگر باره سبب تغییر جایگاه معشوق میگردد . شاعران سبک هندی به مضامین پیچیده و زیبا روی می اورند ولی برای معشوق سر و دست نمی شکنند !
سر زلف تو نباشد ، سر زلف دگری از برای دل ما قحط و پریشانی نیست !
وحشی بافقی نیز در غزلی مشهور به این نکته صحه میگذارد ...
ما چون ز دری پای کشیدیم ، کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه بامی که پریدیم ، پریدیم
رم دادن صید خــود از آغــاز غلط بــود حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم
خوانندگان عزیزی که این گزارش گونه را میحوانید لحظه ای خود را با این اشعار و حال و هوای شاعران آنها مقایسه کنید ... چه نتیجه ای بدست می آید ؟ فرهنگ ایرانی با کدامیک از این مضامین آشناتر است ؟
خوب و خوش باشید ......
مشغول خواندن کتابی هستم به اسم : ده شب -- ( شبهای شاعران و نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان ) از انتشارات کانون نویسندگان ایران به کوشش ناصر موذن ...
در هر یک از این ده شب بیش از ۱۰۰۰۰ نفر از جوانان تحصیلکرده و برومند گرد میآمده اند و به شاعران و نویسندگان مورد قبول خود گوش فرا میداده اند ...این کتاب را موسسه انتشارات
امیرکبیر در سال ۱۳۵۷ منتشر نموده است ...
چند نفر از افرادی که در این نشست ها حضور داشته اند : مهدی اخوان ثالث ( م - امید ) ، سیمین دانشور ، دکتر هاینس ه بکر ، هوشنگ گلشیری ، سیاوش کسرائی ، فریدون مشیری ، غلامحسین صاعدی ، هوشنگ ابتهاج ، علیرضا نوری زاده ، بهرام بیضائی ، محمد حقوقی ، نصرت رحمانی ، م آ به آذین ، مفتون امینی ،حسین منزوی و افراد دیگری که همگی نامی و مشهور بوده اند .
در این نشست ها ابتدا کسانی از بین نویسندگان و شاعران ( احتمالا همگی از اعضای کانون نویسندگان ایران ) ، به بیان دیدگاهها و نظرات خود میپرداخته و در ادامه اشعار و نوشته های جدیدشان را در آنجا ( که تماشاگرانی از مردم عادی ، دانشجویان و تحصیلکردکان نیز بوده اند ) میخواندند ... به سرفصل چند سخنرانی نگاه کنید :: آزادی قلم ، بیان ، اندیشه و ...انتقاد شدید از سانسور و ممیزی که از آن بعنوان وسیله ای مخرب در جهت بی محتوا ساختن آثار ارزشمند هنری استفاده میشده ...وظیفه هنرمند امروز در برابر مردم و مسائل هنر معاصر...از سر گیری فعالیت کانون نویسندگان ایران ...در موقعیت تئاتر و سینما ...احترام به قانون و بخصوص قانون اساسی بعنوان میثاق ملی ...شناخت الگوی توسعه اجتماعی و انتخاب دقیق و متناسب آن با جامعه ایران و عملکرد صحیح مسئولان کشور ...آزادی بر مبنای قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر ...
دقت کنید که این کتاب را انتشارات میرکبیر در سال ۱۳۵۷ منتشر نموده است ...
الان ۲۵ سال از آن تاریخ میگذرد و هنو ز ....................... بدون شرح !!!!!!!!!!
مهربان من ، دیشب که به خانه آمدم ، خانه را صحن گلزار و کلبه را طبله عطار دیدم ... ضیفی مستغنی الوصف ، که مایه ناز و محرم راز بود گفت : قاصدی وقت ظهر ، کاغذی سر به مهر آورده که ، سربسته به طاق ایوان است و گلدسته باغ رضوان …
فی الفور و با تمام شعف و شوق ..
مهر از سر نامه بر گرفتم گوئی که سر گلابدان است
ندانستم نامه خط شماست یا نافه مشک ختا ، نگارخانه چین است یا نگار خامه عنبرین …
دل میبرد آن خط نگارین گوئی خط روی دلستان است
پرسشی از حالم کرده بودی ، از حال مبتلای فراق که جسمش اینجا و جان عزیز در عراق است چه میپرسی ؟ تا نه تصور کنی که من بی تو صبورم !!! به خدا ، بی آن یار عزیز ، شهر تبریز برای من تب خیز است ، بلکه از ملک آذربایجان ، آذرها به جان دارم و از جان و عمر بی آن جان و عمر بیزارم …
هر کجا یوسف رخی باشد چو ماه جنت است آن ، گرچه باشد قعر چاه
بلی ، فرقت یاران و تفریق میان جسم و جان بازیچه نیست … درد دوری هست و تاب صبوری نیست … رنج حرمان موجود است و راه درمان مسدود …
یا رب تو به فضل خویشتن باری زین ورطه هولناک برهانم
همان بهتر که چاره این بلا ، از حضرت – جل و علا – خواهم تا به فضل خدائی ، رسم جدائی از میان برافتد و روز دیدار و بخت بیدار بار دیگر روزی شود …… والسلام
" نمونه ای از نثر قائم مقام فراهانی "
ضیفی مسفغنی الوصف : میهمانی که نیازی به توصیف ندارد .. برای صاحب نامه و مخاطب نامه أشناست
مهر از سرنامه برگرفتن : گشودن نامه
نگار خامه : قلم زیبا و نگارگونه
عراق : شهرهای حومه کاشان را در قدیم عراق عجم میگفته اند .
حرمان : حسرت و اندوه